ترانه ی من

 

همانند امواج که به شنزارها راه می جویند

دقایق عمر ما نیز به سوی فرجام خویش می شتابند

دقیقه ها به یکدیگر جای می شپارند

ودر کشاکشی پیاپی از هم پیشی می جویند

ولادت که روزگاری از گوهر نور بود،

به سوی بلوغ می خزد وآنگاه که تاج بر سرش نهادند،

خسوف های کژخیم شکوهش را به ستیز بر می خیزند .

زمان که بخشنده بود، موهبت های خویش را تباه می سازد

آری زمان قرّه جوانی را می پژمرد،

بر ابروان زیبا شیارهای موازی در می افکند

و گوهرهای نادر طبیعت را در کام می کشد .

از گزند داس دروگر وقت هیچ روینده را زنهار نیست

مگر ترانه ی من که در روزگار نامده بر جای می ماند

تا به ناخواست، دست جفا پیشه ی دهر، ارج تو را بسراید

 

ویلیام شکسپیر(از شکسپیر تا الیوت)

ترجمه ی سعید سعیدپور

نظرات 1 + ارسال نظر
سحر یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 02:12 ق.ظ http://saharr2006.blogsky.de

salam aziz.way ke cheghadr webet ghashange
khili ghashange .makhsosan ahanget.omidwaram ke hamishe shad bashi.dost dashti
pishe manam bia

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد