Love Letter آموخته ام که
باید به زمان مسلط باشم نه زیر فرمان آن
آموخته ام
هر سفر دور و درازی با برداشتن تنها یک گام آغاز میشود
آموخته ام
نگویم ای کاش آن کار را طور دیگری انجام داده بودم ،
بلکه بگویم بار دیگر آن را طور دیگری انجام خواهم داد
آموخته ام
خطاهای دیگران را مانند خطاهای خویش تحمل کنم
آموخته ام
که مرد بزرگ به خود سخت میگیرد و مرد کوچک به دیگران
آموخته ام
که دانش خود را به دیگران آموزش دهم و آموزش دیگران را بیاموزم، به این ترتیب علم خود را انفاق کرده ام و آنچه را
نمی دانم ، آموخته ام
آموخته ام
که بیش از آن که مرا بفهمند ، دیگران را درک کنم
آموخته ام
که بیش از آن که دوستم بدارند ، دوست بدارم
آموخته ام
همیشه فردی خوشبین باقی بمانم ، چرا که زندگی وموهبت های آن را دوست دارم
آموخته ام
اگرچه از هر چیزی بهترینش را ندارم
ولی
از هر چه که دارم ، بهترین استفاده را نمایم
آموخته ام
لبخند ارزان ترین راهی است که می توان با آن نگاه را وسعت بخشید
آموخته ام
آنچه امروز در دست دارم، ممکن است آرزویهای فردایم باشد
آموخته ام
زندگی مثل یک نقاشی است ، با این تفاوت که در آن از پاک کردن خبری نیست
آموخته ام
هیچ روزی از امروز با ارزش تر نیست
آموخته ام
زیاده گویی شاید مقدمه نا شنوایی باشد
  دلم گرفته مثله آسمون انگار آسمونم دلش سوخته از دیشب تا حالا زده زیر گریه
حالا من موندمو یه دنیای تلخ وسیاه با آدمایی از جنس یخ
من مثه کوه استوار مثله دریا عمیق تو خودم میشکنم قطره قطره آب میشم
انگار از بچه گی این مهر رو پیشونی من خورده تا ابد محکوم
میبارم میبارم مثله بارونای بهاری
یه زمستون دیگه اومدو زد به ریشم
یه هجوم باد وحشی اومدو تمام لحظه های خوبو مثه برگای زرد تو پاییز با خودش برد
حالا من موندمو یه دنیا غم و تنهایی

 

 Love Letter من همونم که همیشه غم و غصم بی شماره

اونی که تنها ترینه حتی سایه هم نداره

این منم که خوبیامو کسی هر گز نشناخته

اونکه در راه رفاقت همه ی هستی شو باخته

هر رفیق راهی با من دوسه روزی همسفر بود

ادعای هر رفاقت واسه من چه زودگذر بود

 

 Love Letter قسم به اسمان ابی که عطر خدا را در گلها می پیچد

و من از ذوق این عطر افشانی بوستان را به تن می کشم

و با طناب ماه بازی می کنم؛

اکنون در بوی گلها خود را شستشو می دهم و دست دراز می کنم

و دسته گلی به خود هدیه می دهم . در میان دل خود اسیرم و ازعشق دریا

و اسمان مستم ؛ جاده های زندگیم به گل ختم می شود تا در این مسیر راه زندگی ام

را گم نکنم .دلم می خواهد نقشی از دلبستگی دستهای پر نیازم را درذهن سیال

فضا نقاشی کنم.

 

 Love Letter آنچه از روی عشق به خدا، برای خدمت به فقرا، شکستگان، از پا افتادگان و بی کسان می دهید، در پی انداز آسمانی تان اندوخته می شود

 

دوستدار همیشگی شما Carve A Tree

نظرات 1 + ارسال نظر
اقا مهدی سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 08:47 ب.ظ http://bood.blogsky.com

سلام
سلام به تو که تمام خوبی ها در تو خلاصه شده است
تقدیم به تو که در شهر چشمانت نفس ملکوتی ترین دوستیها را یافتم
روایت دوستی بس طولانی است وبرای توانایی گفتار در این مبحث کوتاه نا گفتنی می باشد
از من می خواهی
که انچه در دل دارم بر این صفحات ببخشم ولی احساس درونیم را نمی توانم با هیچ لفظی به تصویر کشم زیرا که دوستی احساس پیوستگی قلبهاست زمانی چون خورشید در افق ضمیرم طلوع نمودی وبا لبخندی پر طراوت هنگام پر اشوب دریای دلم را به رود خانه محبت مبدل ساختی ونوای دلم را فرح بخشیدی
ای دوست امیدوارم که در وقایق شونات زندگی خوش وخرم باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد